من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی

من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی مشت بر مهره‌ی تنهایی من پیچاندی

مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت         بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی

ذکر ما گفتی و بر گفته‌ی خود خندیدی                 از همین نغمه‌ی تاریک مرا ترساندی

بر لبت نام خدا بود – خدا شاهد ماست                 بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی

دست ویرانگر تو عادت چرخاندن داشت        عادتت را به غلط چرخه ایمان خواندی

قلب صد پاره‌ی من ، دانه‌ی تسبیح نبود               تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی

جمع کن ، رشته‌ی ایمان دلم پاره شده است           من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی

                                                                                                                                    رها 

می رود قصه ما سوی سرانجام آرام

این یکی از شاهکار های "سید حمید رضا برقعی" یه که البته من هم با صدای داغونم روز بزرگ داشت حافظ خوندمش اونم نه همه شو تقریبا نصف شو.
من که هر چقدر این شعر رو بخونم سیر نمی شم .
خوشحال می شم اگه ایرادات خوندم تو آمفی تئاتر رو هم بهم بگین .


شب همان شب که سفر مبداء دوران مي شد
خط به خط باور تقويم مسلمان مي شد

شب همان شب که جهاني نگران بود آن شب
صحبت از جان پيمبر به ميان بود آن شب

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علي بود نه آن ديگرها

مرد؛ مردي که کمر بسته به پيکار دگر
بي زره آمده در معرکه يک بار دگر

تا خود صبح خطر دور و برش مي رقصيد
تيغ عريان شده بالاي سرش مي رقصيد

مرد آن است که تا لحظه ي آخر مانده
در شب خوف و خطر جاي پيمبر مانده

گر چه باران به سبو بود و نفهميد کسي
و محمد خود او بود و نفهميد کسي

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علي بود نه آن ديگرها

ديگراني که به هنگامه تمرّد کردند
جان پيغمبر خود را سپر خود کردند

بگذاريد بگويم چه غمي حاصل شد
آيه ي ترس براي چه کسي نازل شد

بگذاريد بگويم خطر عشق مکن 
جگر شير نداري سفر عشق مکن

عنکبوت آيه اي از معجزه بر سر در دوخت
تاري از رشته ايمان تو محکم تر دوخت


پر انرژی به ادامه مطلب برین 

ادامه نوشته

دهه کرامت

دهه کرامت رو به همه تبریک می گم 


با یکم تاخیر هم روز ولادت حضرت معصومه رو به همه خانم ها تبریک و شادباش عرض می کنم .



چاق سلامتی

به نام خداوند جان و خرد 

کزین برتر اندیشه بر نگذرد


سلام به همه ی اونایی که میان به الفبا 

بالاخره من هم اومد بین عزیزان نویسنده 

باید همتون قول بدین هر مشکلی توی نوشته های من دیدین بهم بگین.

فقط از خودم بگم که ...

شعر و والیبال رو خیلی دوست دارم.

ادامه نوشته