باران خزانی بر بام...



باد،



آکنده ی اندوه...



تکه های بهار که در قلبم جا نهادی؛



کجا بگذارم؟؟...


«شمس لنگرودی»




+امان از پاییز که با مهر شروع می شود..

فصل قاصدکان...

بیچاره قاصدکی که با هر توفان،

آواره می شود...

پاییز بدون مهر تمام می شود...

++نبودی که ببینی واژه ها قهر کردند...

مرا رسواترین شاعر این شهر کردند...