خداحافظ پاییز...
باران خزانی بر بام...
باد،
آکنده ی اندوه...
تکه های بهار که در قلبم جا نهادی؛
کجا بگذارم؟؟...
«شمس لنگرودی»
+امان از پاییز که با مهر شروع می شود..
فصل قاصدکان...
بیچاره قاصدکی که با هر توفان،
آواره می شود...
پاییز بدون مهر تمام می شود...
++نبودی که ببینی واژه ها قهر کردند...
مرا رسواترین شاعر این شهر کردند...
+ نوشته شده در جمعه ۶ دی ۱۳۹۲ ساعت 14:45 توسط مائده دانائیان
|