تویی آن تن که هوای دل و جان آمده ای

سلام خدمت همه دوستان.قبل از اینکه پست جدید بذارم خواستم این جملات زیبا رو که در واقع توی یه وبلاگ دیده بودم اینجا قرار دهم:

پروردگارا 

داده هایت ، نداده هایت و گرفته هایت را شکر می گویم

چون داده هایت نعمت ، نداده هایت حکمت و گرفته هایت امتحان است.



تویی آن تن که هوای دل و جان آمده ای / تویی آن رو که در این پرده نهان آمده ای

تو همانی که به هرجا همه احوال تو باد / ذکر خیرت شده چون ورد زبان آمده ای

قیمت دوستی با تو نگنجد در فهم / همه عالم به تو گویند گران آمده ای

حاصل فهم من از درک تو جز سود نبود / نه ضرر بوده ای ای جان نه زیان آمده ای

تو همانی که مرا ماه دو عالم خواندی / گرچه خود مهرخ زیبای جهان آمده ای

چهره ات سال به سال آید از این زیباتر / چون ورای افق و عهد و زمان آمده ای

چشم در چشم شدی منتظر یار و وصال / همچو صد نرگس شیدا نگران آمده ای

یاد دارم که تو امید شبانگه بودی / ای بهاری که در این فصل خزان آمده ای

کرم و لطف نمودی همه برکت با تو / دست بخشنده به صد سفره و خوان آمده ای

تو همانی که "سپهر"م به تو احیا گردید / که شفای دل هر پیر و جوان آمده ای


پ.ن:

"یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بر بخورد

نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
که تنها دل من ؛ دل نیست"

 



عالی ام !!!

سلام:)

امیدوارم خوب باشین و عزاداری هاتون مقبول درگاه حق واقع شده باشه

چند وقت پیش این شعر رو توی یه وبلاگ خوندم و حسابی خوشم اومد...شاعر این شعر آقای محسن کاویانی هستن که پیش تر درباره ی ایشون پست هایی داشتیم:


  هرکسی حال مرا پرسید گفتم عالی ام
 
  اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام


  نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟

  دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام

 

  خوب فهمیدم که خوش بودند از غمهای من

  آن رفیقانی که غمگین ند از خوشحالی ام


  دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم

  خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام


  بی دلیلِ  بی دلیلِ   بی دلیلِ   بی دلیل

  من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

 

مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام

  با همه افتادگی تندیس خوش اقبالی ام


  غرق خواهد شد کسی که سخت "من ، من" می کند

  بطری بر روی آبم چون که از خود خالی ام ...



http://axgig.com/images/76833770474568160584.jpg


+بیت آخر...آخرشه!

+خوندن سلیقه و نظراتتون خوشحالمون می کنه[گل]

عاشقم...

با سلام به همه دوستان و عرض تسلیت بابت فرارسیدن ماه محرم امیدوارم هرکس حاجتی داره تو این ماه بهش برسه...


عاشقم شیفته ام از همه کس بیزارم / چو تو بیرون منی شکوه به عالم دارم


کسب و کارم شده خونین ز دورویی و ریا / کز هواداری کوی تو نشد بازارم


در جهانی که به پوچی و عدم می نازند / بودی ایکاش که نازم به تو ای غمخوارم


نرگس از خوبی دیدار تو بینایی یافت / من از آنروز که پنهان شده ای بیمارم


آتش حرف تو قلب و جگر و دل سوزاند / همچو سوزی که برون آید از این افکارم


بی تو انگار شد آوار و رها پیک غزل / بین چه آمد به خدا بر سر این اشعارم


مستیت دل بربود از من و از هر چیزم / سال و فال و نفس و حال و توان و کارم


شهد شیرین شکربخش شراب آور نوش / تا به شیدای خیالت ندهی اشرارم


گل شد از نیک و بد حادثه هم صحبت من / ترسم ای دوست که خارش بدهد آزارم


یار چون نیست دلا از همه کس دوری کن / جز سپهری به صداقت که شود دلدارم؟


...!

گردنم انگار تاب کله ام را 
در همین ایام سر سنگینیم
دیگر نداشت !
عاقبت با یک طناب 
اماده کردند گردنم را بهر امری خیر خواهانه!
گمانم خیر خواهانه !
طنابی که سرم را از تنم انداخت ... !
گمانم عاقبت هر کس سرش سنگین شود
مردم دچار خیر خواهی میشوند 
انگار گاهی می شوند !

خدای ِ خوب ِ دلم!

دانشگاهمون بچه های خوش ذوق زیاد داره... هرچند کمترند افرادی که اهل قلم ند ، زیادند افرادی که درک ِ شعری شون بالاست...

و من به خودم زیاد می بالم از بودن کنار ِ این افراد...

مثلا یکی از افرادی که اگه ساعت ها شعر بخونه ذره ای احساس ِ خستگی نمی کنم خانم "عزت پور"ه...

به خصوص اشعارِ مولانا و سعدی رو جوری میخونند که درکِ معنی ش برای آدم آسون میشه.


و یکی دیگه از دوستانم که میخوام امروز درباره ش باهاتون صحبت کنم خانم "مریم همایونی"ه...

شاعری که به عقیده ی من آینده ی درخشانی داره چون شعرهاش قدرت ِ بالایی در جذب مخاطب داره و به دل میشینه

من به شخصه شدید طرفدارشم.

مهمون تون میکنم به یکی از شعرهاش در ادامه مطلب...


و این عکس نوشته تقدیم به شما:

http://axgig.com/images/38396654662352656575.jpg



+شروع فعالیت ِ آقای حمیدرضا منتظر قائم رو بهشون تبریک میگم...امیدوارم که شاهد پست های خوبی از ایشون باشیم.


ادامه نوشته

سه شعر کوتاه

سکوت کن

قفس همیشه هست

و بلبلان شهر من

درون میله های خوش صدایی اند

سکــــــــوت کن !

--------

در شهر مالامال از دیوانگان

بر عاقلان

لبخند شیرین می زنند

دیوانگان 

------------

من از احساس تو تنها

همین دلتنگیو دارم

عزیزم ، عمر من ، جونم

تو رو من دوستت دارم

کنار تو عزیز دل

من این دنیا رو دوست دارم

زیباست...

گل اگر در چمن عشق تو روید زیباست / لاله گر خمره کش باغ تو گردد زیباست

باغبان گر سبدش را به تو آغشته کند / وانگهش منظره حور تو جوید زیباست

شوق دیدار تو را منتظر یک نظر است / نرگسی های وصال از تو بچیند زیباست

شاه اگر تاج سرش را به تو ارزان دارد / منت از جان کشد و سجده گزارد زیباست

عشق صاحبنظران گر تو بخواهی سهل است / گر اسیرت شود و سینه ببندد زیباست

چاکر اهل دل و خادم میدان وصال / گر غلام تو شود دور تو چرخد زیباست...

می رود قصه ما سوی سرانجام آرام

این یکی از شاهکار های "سید حمید رضا برقعی" یه که البته من هم با صدای داغونم روز بزرگ داشت حافظ خوندمش اونم نه همه شو تقریبا نصف شو.
من که هر چقدر این شعر رو بخونم سیر نمی شم .
خوشحال می شم اگه ایرادات خوندم تو آمفی تئاتر رو هم بهم بگین .


شب همان شب که سفر مبداء دوران مي شد
خط به خط باور تقويم مسلمان مي شد

شب همان شب که جهاني نگران بود آن شب
صحبت از جان پيمبر به ميان بود آن شب

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علي بود نه آن ديگرها

مرد؛ مردي که کمر بسته به پيکار دگر
بي زره آمده در معرکه يک بار دگر

تا خود صبح خطر دور و برش مي رقصيد
تيغ عريان شده بالاي سرش مي رقصيد

مرد آن است که تا لحظه ي آخر مانده
در شب خوف و خطر جاي پيمبر مانده

گر چه باران به سبو بود و نفهميد کسي
و محمد خود او بود و نفهميد کسي

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علي بود نه آن ديگرها

ديگراني که به هنگامه تمرّد کردند
جان پيغمبر خود را سپر خود کردند

بگذاريد بگويم چه غمي حاصل شد
آيه ي ترس براي چه کسي نازل شد

بگذاريد بگويم خطر عشق مکن 
جگر شير نداري سفر عشق مکن

عنکبوت آيه اي از معجزه بر سر در دوخت
تاري از رشته ايمان تو محکم تر دوخت


پر انرژی به ادامه مطلب برین 

ادامه نوشته