تن به زمستان ندهم
قصه ی لغزش پرواز من از پنجره ها پیدا نیست
با دست دلت پنجره را بشکن و از غصه جدا شو
در این قوس هوس از پرواز نیست
در محول ما حرکت جز با مسیر سیلاب نیست
راه خطیر و چاله ها طولانی
در پس کوچه ها شعر شهدا جاری
باید سلام کرد بر خفتگان راه ازادی
با پرچم های بی رنگ پر از ناله های خالی
دست ما کور شد در لابه لای محبت های سراب
فقدان دوستی و پابه پا شدن با دروغ های کلام
راه خطیر و چاله ها طولانی
باید رفت
+ نوشته شده در پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲ ساعت 14:38 توسط علی رضا رنجینه
|