اولین شعری که سرودید یادتان هست؟

شاید الان آن را از نظر فنی قبول نداشته باشم. اما می‌توانم یکی از اولین شعرهای دوره‌ی رسمی کارم را برایتان بخوانم.

از مرز ابرهای بهاری عبور کرد

چشمی که رد پای شما را مرور کرد

تنها به شوق لمس شما، ابر بی‌امان

یک شهر را به وسعت باران نمور کرد

روزی هزار مرتبه تقویم نا‌امید

تاریخ روز آمدنت را مرور کرد

تأثیر یک غروب غم‌انگیز جمعه بود

مضمون این غزل که به ذهنم خطور کرد

اصلاً خیال روی شما سال‌های سال

دیوان شاعران جهان را قطور کرد...


از کی شعر می‌گویید؟

حدوداً 15-16 سالم بود. ولی آن شعرها آن طور که باید جدی نبود. پدر بزرگم شاعر بود. اما آشنایی من با شعر از دوره‌ی راهنمایی شروع شد. وقتی که کتاب سهراب سپهری و فروغ فرخزاد را در دست خواهرم دیدم و کنجکاو شدم که آن‌ها را بخوانم؛ و البته از وقتی که یادم می‌آید قیصر امین‌پور را هم همیشه دوست داشته‌ام.


چی شد که شعر برایتان جدی شد؟

یکی از دوستان می‌گفت شاعران کلاسیک، همه‌ی دغدغه‌ی زندگی‌شان شعر بود. اما شاعران امروز، اگر شعر را فقط تفریح زندگی‌شان قرار دهند، موفق می‌شوند. من هم تقریباً چهار سالی است که شعر تفریح زندگی‌ام شده است!

ولی شروع اصلی کارم از هیئت بود. برای نوحه و سرود مداح‌ها شعر می‌گفتم. به همین بهانه بود که بیشتر به شعر پرداختم. مطالعه‌ام بیشتر شد و در جلسات شعر متعددی شرکت کردم. اما عامل اصلی، اولین کنگره‌ای بود که در آن شرکت کردم و مقام آوردم، وقتی جایزه را گرفتم؛ احساس می‌کردم یک شاعر رسمی هستم. چون در یک کنگره‌ی معتبر، شعرم برگزیده شده بود.


از محضر چه اساتیدی بهره برده‌اید؟

ابتدا وزن و قافیه را از دوستان خوبم سید محمد جواد شرافت، سید محمد بابامیری و سید مهدی حسینی یاد گرفتم. تا الان هم توفیق حضور در محضر استاد محمد علی مجاهدی را داشته‌ام. ان‌شاءالله که سلب توفیق نشود!


چطور با استاد مجاهدی آشنا شدید؟

سال‌های طولانی است که استاد مجاهدی جلسات شعری را با نام «انجمن شعر محیط» جمعه شب‌ها در منزل‌شان برگزار می‌کنند. من هم یادم است که اولین بار همراه با آقای شرافت و بابامیری به این جلسه رفتم و استاد با رویی باز از من استقبال کردند. الآن به قدری با این جلسه مأنوس شده‌ام که نمی‌توانم یک جلسه هم غیبت کنم.


و البته فکر می‌کنم تنها کسی که استاد، شعرش را واژه به واژه نقد می‌کند، من باشم. معتقدم شاعر آیینی جدای از تسلط به تکنیک شعری، باید سیمش هم وصل باشد. به همین خاطر شاید از زبان شعری استاد مجاهدی در کارهایم وام نگرفته باشم، اما سخت تحت تأثیر شخصیت معنوی ایشان هستم.


منظورتان این است که از لحاظ تکنیکی، اشعار شما را نقد نمی‌کنند؟

ببینید بحث شعر آیینی متفاوت است. من اگر شعر عاشقانه و یا اجتماعی بگویم؛ بیشتر سعی می‌کنم روی نقد صنایع ادبی و آرایه‌ها تکیه کنم؛ اما مسئله‌ی مهمی که در شعر آیینی وجود دارد، تسلط روی تاریخ مذهبی و مقاتل است. من همیشه به دوستان شاعر گفته‌ام. متأسفانه ما می‌خواهیم همان مواردی را که در هیئت‌ها «می‌شنویم»، وارد شعر کنیم و این شدنی نیست.


بارها پیش آمده شعری را برای استاد خوانده‌ام و ایشان واقعه‌ای را که در ارتباط با مضمون مد نظر بوده است به من پیشنهاد کرده‌اند و من هم به کار بستم و نتیجه خوب شده.


اما تکنیک شعر را با چند کتاب از استاد شفیعی کدکنی و محمد کاظم کاظمی و سیروس شمیسا می‌توان آموخت. به قول معروف فوت کوزه‌گری است که باید زیر نظر استاد دیده شود. به نظر من هیچ استادی مثل کتاب نمی‌شود. البته یک نکته‌ای هم هست و آن این است که همه‌ی آموختن‌ها لزوماً نباید از طریق ارتباط نزدیک و چهره به چهره حاصل بشود. گاهی اوقات ارتباط استاد و شاگردی در یک فضای معنوی شکل می‌گیرد.

من استاد قیصر امین‌پور را فقط یک بار در نمایشگاه کتاب دیدم. حتی سلام علیک هم با هم نکردیم. ولی من معتقدم خیلی از شعرهایی که تا الآن گفتم تحت تأثیر شعرهای قیصر امین‌پور بوده است. و مطمئناً از زبان شعری ایشان و آرایه‌های ادبی که به وفور هم در کارهای استاد دیده می‌شود؛ استفاده کرده‌ام. من همیشه سعی می‌کنم ریزبینی و روح شاعرانه‌ی امین‌پور را در کارهایم داشته باشم. همچنین شور و هیجان و حماسه‌ی استاد مجاهدی و مرثیه‌ی علی انسانی را. شاعری موفق است که ویژگی‌های شاخص شاعران را در خود جمع کند.