ترانه موفق ، ترانه ای است که اکثریت اقشار جامعه با آن ارتباط برقرار کنند و در عین حال برای برقراری این ارتباط با اکثریت، دچار سطحی نگری و ابتذال نشده باشد و یکی از تفاوت های شعر و ترانه نیز در همین است.

شعر، اثری ادبی است که توسط قشر روشنفکر جامعه تولید شده و عموماً نیز توسط همین قشر مصرف می شود؛اما ترانه، توسط قشر روشنفکر و نیمه روشنفکر تولید شده و توسط تمامی اقشار جامعه مصرف می شود.

برای برقراری ارتباط با این طیف وسیع مخاطب، گهگاه، تاکید می کنم گهگاه، ملزم به رعایت سادگی در زبان و مفهوم می باشیم.

این سادگی به معنی سطحی نگری و گریز از تفکر نیست بلکه ردایی است که بر قامت مفاهیم عمیق و انسانی جاری در ترانه انداخته میشود تا باعث هر چه بیشتر شدن هم ذات پنداری مخاطب با اثر گردد.

بهترین نمونه از این نوع رعایت سادگی، ترانه های اردلان سرفراز می باشد.

اردلان سرفراز یکی از نوابغ ادبیات معاصر است که به معنای واقعی ترانه می سراید. ابیاتی مانند:

(( من از تو حرف می زنم شب عاشقانه می شود /

تو را ادامه می دهم همین ترانه می شود )) ،

(( رو می کنم به آینه رو به خودم داد می زنم /

ببین چقدر حقیر شده اوج بلند بودنم )) ،

(( منو ببخش عزیزم که از تو می گریزم /

می سوزم و خاموشم تو خودم اشک می ریزم ))

و ده ها مثال دیگر که ژرف ترین و گسترده ترین مفاهیم انسانی به ساده ترین شکل ممکن در آنها بیان شده اند بدون آنکه لحظه ای به دام سطحی نگری دچار شده باشند، چرا که ساده نوشتن راه رفتن بر لبه تیغ است. کوچک ترین لغزشی باعث می شود که از تفکر اصیل جاری در اثر دور شویم و یا با آوردن حتی یک واژه ، ارتباط خود را با مخاطب عادی قطع کرده و سادگی ترانه از بین برود.