چند ماه پیش که داشتم تو خوابگاه راه می رفتم چشمم خورد به کتابی که روی زمین اتاق بود و روی جلد کتاب نوشته شده بود "صادق هدایت".کتاب رو برداشتم و شروع کردم به خوندن صفحاتی از این کتاب.بعد از اینکه صفحاتی از این کتاب رو خوندم به خودم اومدم دیدم که اصلا متوجه گذر زمان نشدم.

کتاب حاجی اقا نوشته ی صادق هدایت که اولین بار در سال 1330 توسط انتشارات جاویدان به چاپ رسیده است .کتابی بسیار جذاب که با زبان ساده به توصیف وضعیت ان روزهای ایران میپردازد.

زمان کتاب به اواخر دوره ی رضا شاه و اوایل حکومت محمد رضا شاه بر می گردد و مصادف با جنگ جهانی دوم است.

حاجی اقا تصویر مردی است با نفوذ و مشهور در سیستم حکومتی که از باور های مذهبی مردم برای پیشبرد اهداف شخصی خود استفاده می کند.

تقریبا تمام داستان در داخل خانه ی  حاجی اقا اتفاق می افتد و رفت و امد ها و صحبت های حاجی با مهمان هایش بدنه ی اصلی داستان را تشکیل میدهد.

قسمتی از این کتاب که به نظر بنده نقطه عطف داستان است برای شما می نویسم:

خودتان بهتر میدانید که ایران بوی نفت میده یک جرقه کافیه که اتش بگیره برای جلوگیری از این پیشامد ما محتاج به ملت احمق و منقاد هستیم.اما تشکیل این احزاب و دسته هایی که راه افتاده و دم از ازادی و منافع کارگر می زنند و زمزمه هایی که شنیده میشه خطرناکه و خطر مرگ داره.نباید گذاشت که پشت مردم باد بخوره و یوغ اسارت را از گردنشون بردارند و تکانی بخورند.