آفتاب نو
ای مه خوش نسیم من مهره بی وفا مباش! چون به تو عشق می کشد چشم گل از نگار دوست!
آنکه به ماهدانه اش کبر و غرور می کشید! بهر تو خاک گشته و نامه جان گذار دوست!
این دل آشنای من ماه تو را نظر گرفت! این گل خوشگوار من خاطر خوشگوار دوست!
تابش عشق را مگو ای که فروغ آمدی! خون بنفشه را مگو ای دم لاله زار دوست!
نور و نظر به خود کشد تا تو به قلب جا کند! سنبل و یاس آمد و ساقی گلعذار دوست!
همچو نوار آمده گل شده چون فرشته ای! طعنه به عشق بسته و عارف سر به دار دوست!
قدرت رحله مرا برده به نیکنام او! تخت مرا به دست خود برده به تاجدار دوست!
این دل خون نشسته اش در دل او فدا شده! ماه شب تو هفت را آمده پارپار دوست!
دولت عشق رفته از شاهد آفتاب نو!
شعر "سپهر "خوانده از ملکت شهریار دوست!