الهي تو ما را جاهل خواندی، از جاهل جز خطا چه آید؟

تو ما را ضعیف خواندی، از ضعیف جز خبط چه آید؟

الهی تو ما را بر گرفتی، وامگذار و در سایه لطف و عنایت خود می دار.

الهی تو دوختي، من درپوشيدم و آنچه در جام ريختي نوشيدم،

هيچ نيايد از آنچه كوشيدم...

الهي چون تو توانايي كه را توان است؟

در ثناي تو كه را زبان است؟

و بي مهر تو كه را سر و جان است؟!

الهی روزگاری تو را مي جستم خود را می يافتم،

اکنون خود را مي جويم و تو را می يابم!

الهی ،

ای يافته و يافتنی ، از مست چه نشان دهند جز بی خويشتنی،

همه خلق را محنت از دوری است و اين بيچاره را از نزديکی،

همه را تشنگی از نايافت آب است و ما را از سيرآبی!