مناجات هاي خواجه عبدالله انصاري
الهي تو ما را جاهل خواندی، از جاهل جز خطا چه آید؟
تو ما را ضعیف خواندی، از ضعیف جز خبط چه آید؟
الهی تو ما را بر گرفتی، وامگذار و در سایه لطف و عنایت خود می دار.
الهی تو دوختي، من درپوشيدم و آنچه در جام ريختي نوشيدم،
هيچ نيايد از آنچه كوشيدم...
الهي چون تو توانايي كه را توان است؟
در ثناي تو كه را زبان است؟
و بي مهر تو كه را سر و جان است؟!
الهی روزگاری تو را مي جستم خود را می يافتم،
اکنون خود را مي جويم و تو را می يابم!
الهی ،
ای يافته و يافتنی ، از مست چه نشان دهند جز بی خويشتنی،
همه خلق را محنت از دوری است و اين بيچاره را از نزديکی،
همه را تشنگی از نايافت آب است و ما را از سيرآبی!
+ نوشته شده در شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۰ ساعت 18:54 توسط فرزانه شفیعی
|